بارقه ی امــــــــــــــید....


بارقه ی امــــــــــــــید....


داستان کوتاه (2)

پسر کوچکی برای مادربزرگش توضیح می دهد که چگونه همه چیز ایراد دارد:

مدرسه، خانواده، دوستان و...

- مادر بزرگش که مشغول پختن کیک است، از پسر کوچولو می پرسد که کیک دوست دارد؟

- و پلسخ پسر کوچولو البته مثبت است.

- روغن چطور؟

- نه !

- و حالا دو تا تخم مرغ؟

- نه مادربزرگ !

- آرد چی؟ از آرد خوشت می آید؟ جوش شیرین چطور؟

- نه مادربزرگ ! حالم از همه شان به هم میخورد.

- بله. همه این چیزها به تنهایی بد به نظر میرسند. اما وقتی به درستی با هم مخلوط شوند، یک کیک خوشمزه درست می شود.


خیلی از اوقات تعجب میکنیم که چرا خداوند باید بگذارد ما چنین دوران سختی را بگذرانیم.

اما او خوب می داند که وقتی همه این سختی ها را به درستی در کنار هم قرار دهد، نتیجه همیشه خوب است.

ما تنها باید به او اعنماد کنیم؛ در نهایت همه این پیشامدها با هم به یک نتیجه فوق العاده می رسند.


 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: f.j | تاريخ: چهار شنبه 2 / 12 / 1389برچسب:, | موضوع: <-PostCategory-> |